به مناسبتِ روز جهانیِ زبانِ مادری در روز دومِ اسفند گفتگوی یک ساعتهای داشتم با عنوانِ «زبان محلی؛ فرصت یا محدودیت؟» در صفحهی اینستاگرامِ گروهِ نردبانِ گراش . گفتگویی به پیشنهاد و برنامه ریزیِ دوستانِ عزیزِ گراشیام و با محوریتِ مناطقِ خودمونینشین/اچمیزبان. فرصت کوتاه بود و شرحِ مسائل بمانَد برای وقتِ انتشارِ کارِ پیشِ رو. در اینجا من در پیِ تعیین و تکلیف برای کسی نبودم. غرض طرحِ یکسری استدلال و شواهد بود بر حسبِ دیدگاه و مطالعات و تجربهی زیستهام. ساختار ارا ئه ی بحثم را اینطور میتوانم خلاصه کنم: از وجوه سلبی عموما نسبت دادهشده به گویشها/زبانهای محلی شروع کردم. این وجوهِ سلبی، محدودیتها یا چنان که توضیح دادهام پیش داوریها، موارد و ابعاد گوناگونی دارند. از عقلِ سلیمِ عرفیِ مردم و نگرانیهای خانوادهها تا سرکوفتها و در مقابلِ هم قراردادنهای معلمین و متخصصین و پژوهشگران. در نتیجهی انباشتِ همهی اینها، زبانهای محلی و گویشورانِ آن در موقعیتِ ضعف قرار میگیرند. این موقعیتِ ضعف اما ناگهانی پدید نیامده. نتیجهی انتخابها/ ضرورتهای سیاسی و فرهنگی خاصی است که
... این خانهی جدید صاحب بخشی از خرابیهای من خواهد بود. بخشی از تقلای جانی که دائم در حال کندن و کندهشدن بوده است اما همواره به چیزهایی مومن. به چیزها و آدمهایی که از سر نمیگذرند. آنچه مینویسم بنابراین نه از سر گذشتهها که از سر نرفتههای زندگیام خواهد بود... ۸ بهمن ۱۳۹۸