رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۲۱

یه نرپلنگی وا ماه رسیدَه

  به چه فکر می‌کردم؟ به دوازدهمِ خردادِ ۱۳۶۱ . به فلکه‌ی برق بندر و جنازه‌ی دو روز بر سرِ دار مانده‌ی نعمت‌الله بشخور‌، که پیش از آن معلمی بود در بندرعباسی . به ابرام که در مرگِ نعمت و در رثای تنِ پِچ پِچ شده‌اش نوشته بود :   وا دار کِشیده   مردی رِشیده   یَه نَرپُلنگی   وا ماه رسیدَه   چرا ماه؟ چرا نرپلنگ؟   نرپلنگی که به ماه رسیده است آیا تمثیلی از همه‌ی مردگانِ ما در آن سال‌ها نیست؟   آیا شمایل واژگون شده‌ی آن ماهی نیست که امامشان را در آن رویت کرده بودند؟ تنی بردار است و این نه هر تنی است . پاره‌پوره شده اما هنوز باشکوه است . پیش خودم به این فکر می‌کردم حیفِ جانِ آدمی نیست که روی دار بمانَد؟   آیا چنین شعر و تمثیلی فشرده‌ی همه‌ی رویاهای باشکوهِ بر باد و دار رفته را در خود نگه نداشته؟ یکجا همه تن‌های پِچ پِچ شده و خیالاتشان را در خود ندارد؟ تاریخِ آن سال‌ها را، سال‌های ۵۹، ۶۰، ۶۱ و ۶۲ را در خود نتنیده؟   تنِ مانده بر دارِ میدان، ن