رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۲۲

سطح و عمق

.     مشکل من این است که نمی‌خواهم در کاری که می‌کنم سطحی باشم. هی می‌کاوم و فرو و فروتر می‌روم تا جایی که فراموش می‌کنم همیشه باید به سطح بازگشت. مشکل عمق این است که همیشه خطر غرق شدن وجود دارد. باید کشیدن از عمق به سطح را بلد بود. باید بلد بود به گودترین گوشه‌ها نظر‌ داشت اما به روی سطح با همه‌ی چابکی و روشنی ممکن به ‌حرکت درآمد.

چهره‌ی عزیزانم

  ناگهان حس کردم از به‌یادآوردن چهره‌ی عزیزانم می‌ترسم. چهره در سیمای چشم تا اعماق پوست نفوذ می‌کند. چهره در به‌یادآوردن چند‌باره می‌شود. می‌ترسم. چرا و از کجایش‌ را نمی‌دانم. چیزی بود که از سرم گذشت و قرار بود دیگر به سرم نزند. شاید چون کلاغی که پریده بود از فراز سر ما. در حالات و کلمات و احساسات به خاطرشان می‌آورم اما در چهره‌ متوقف نمی‌شوم. خیرگی‌ چشم‌ها در یاد چند‌باره است. تماشا از دستم برنمی‌آید. همه‌ی حس‌های چندگانه جانم را به لب می‌رسانند و مثل نقطه‌ای در ته یک گودی سیاه، در دل یک کاغذ کهنه‌ گم و گور می‌شوم.      ناگهان حس کردم   باید این‌ها را بنویسم !