رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2021

یه نرپلنگی وا ماه رسیدَه

  به چه فکر می‌کردم؟ به دوازدهمِ خردادِ ۱۳۶۱ . به فلکه‌ی برق بندر و جنازه‌ی دو روز بر سرِ دار مانده‌ی نعمت‌الله بشخور‌، که پیش از آن معلمی بود در بندرعباسی . به ابرام که در مرگِ نعمت و در رثای تنِ پِچ پِچ شده‌اش نوشته بود :   وا دار کِشیده   مردی رِشیده   یَه نَرپُلنگی   وا ماه رسیدَه   چرا ماه؟ چرا نرپلنگ؟   نرپلنگی که به ماه رسیده است آیا تمثیلی از همه‌ی مردگانِ ما در آن سال‌ها نیست؟   آیا شمایل واژگون شده‌ی آن ماهی نیست که امامشان را در آن رویت کرده بودند؟ تنی بردار است و این نه هر تنی است . پاره‌پوره شده اما هنوز باشکوه است . پیش خودم به این فکر می‌کردم حیفِ جانِ آدمی نیست که روی دار بمانَد؟   آیا چنین شعر و تمثیلی فشرده‌ی همه‌ی رویاهای باشکوهِ بر باد و دار رفته را در خود نگه نداشته؟ یکجا همه تن‌های پِچ پِچ شده و خیالاتشان را در خود ندارد؟ تاریخِ آن سال‌ها را، سال‌های ۵۹، ۶۰، ۶۱ و ۶۲ را در خود نتنیده؟   تنِ مانده بر دارِ میدان، ن

رسم ردی از حضور بر صفحه‌ی غیاب

   آخرش هم بیخود می‌میرم نه؟ با همه کارهای نکرده‌ای که یک روز تمام در چهار در چهار یک اتاق دوره شدند؟ هر کدامشان به هزار و یک ترس و عشق   و آرزو گره خورده بود. از این پوسته‌ی سخت خودم اگر بزنم بیرون به کارهای نکرده‌ی بقیه‌ی آدم‌ها می‌رسم. به خیال‌های بزرگ در سر چه بسیار کسانِ ناتوان.‌ دنیا چه شکلی می‌شد اگر می‌توانستند؟ اصلا شکل دیگری می‌شد؟ بلکه دنیایی دیگر هست دور از دسترسِ ما و آنجا دنیای آرزوهای گمشده است. آنجا همه‌ی خیال‌ها مرئی‌اند. آخرش می‌افتم و می‌میرم. این حرف‌ها که دیگر زدن ندارد. وقتی همه‌ی عمر جز نفی کاری نکرده‌ام. جز گریز، جز بی تعلقی، جز خیال خوب و تَهر و تَشِ خُم که زبانه زبانه عمر کوتاهم را با خودش می‌‌کِشد. چه می‌‌کنم؟ با بیان خودم در حد فاصل دو زبان بیگانه درگیرم . تا نه فقط خودم را بتوانم بیان کنم تا بتوانم از خودم در برابر دیگری و در برابر خودم دفاع کنم . واویلا اما که هر چه جوی حقیرِ به گودال رساننده را رد می‌کنم به دریا نمی‌رسم . هر چه رد می‌کنم جلوتر نمی‌روم‌ . گیر بساط بد تحفه‌‌هایی افتاده‌‌ام . خودم و خو

زبان محلی؛ فرصت یا محدودیت؟

    به مناسبتِ روز جهانیِ زبانِ ‌مادری در روز دومِ اسفند گفتگوی یک ساعته‌ای داشتم با عنوانِ «زبان محلی؛ فرصت یا محدودیت؟» در صفحه‌ی اینستاگرامِ گروهِ نردبانِ گراش . گفتگویی به پیشنهاد و برنامه ریزیِ دوستانِ عزیزِ گراشی‌ام و با محوریتِ مناطقِ خودمونی‌نشین/اچمی‌زبان.   فرصت کوتاه بود و شرحِ مسائل بمانَد برای وقتِ انتشارِ کارِ پیشِ رو.  در این‌جا من در پیِ تعیین و تکلیف برای کسی نبودم. غرض طرحِ یک‌سری استدلال و شواهد بود بر حسبِ دیدگاه و مطالعات و تجربه‌ی زیسته‌ام.  ساختار ارا ئه‌ ی بحثم را اینطور می‌توانم خلاصه کنم: از وجوه سلبی عموما نسبت  ‎ داده‌‌شده به گویش‌ها/زبان‌های محلی شروع کردم. این وجوهِ سلبی، محدودیت‌ها یا چنان که توضیح داده‌ام پیش داوری‌ها، موارد و ابعاد گوناگونی دارند. از عقلِ سلیمِ عرفیِ مردم و نگرانی‌های خانواده‌ها تا سرکوفت‌ها و در مقابلِ هم قراردادن‌های معلمین و متخصصین و پژوهشگران. در نتیجه‌ی انباشتِ همه‌ی این‌ها، زبان‌های محلی و گویشورانِ آن در موقعیتِ ضعف قرار می‌گیرند. این موقعیتِ ضعف اما ناگهانی پدید نیامده. نتیجه‌ی انتخاب‌ها/ ضرورت‌های سیاسی و فرهنگی خاصی است که