رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۲۱

رسم ردی از حضور بر صفحه‌ی غیاب

   آخرش هم بیخود می‌میرم نه؟ با همه کارهای نکرده‌ای که یک روز تمام در چهار در چهار یک اتاق دوره شدند؟ هر کدامشان به هزار و یک ترس و عشق   و آرزو گره خورده بود. از این پوسته‌ی سخت خودم اگر بزنم بیرون به کارهای نکرده‌ی بقیه‌ی آدم‌ها می‌رسم. به خیال‌های بزرگ در سر چه بسیار کسانِ ناتوان.‌ دنیا چه شکلی می‌شد اگر می‌توانستند؟ اصلا شکل دیگری می‌شد؟ بلکه دنیایی دیگر هست دور از دسترسِ ما و آنجا دنیای آرزوهای گمشده است. آنجا همه‌ی خیال‌ها مرئی‌اند. آخرش می‌افتم و می‌میرم. این حرف‌ها که دیگر زدن ندارد. وقتی همه‌ی عمر جز نفی کاری نکرده‌ام. جز گریز، جز بی تعلقی، جز خیال خوب و تَهر و تَشِ خُم که زبانه زبانه عمر کوتاهم را با خودش می‌‌کِشد. چه می‌‌کنم؟ با بیان خودم در حد فاصل دو زبان بیگانه درگیرم . تا نه فقط خودم را بتوانم بیان کنم تا بتوانم از خودم در برابر دیگری و در برابر خودم دفاع کنم . واویلا اما که هر چه جوی حقیرِ به گودال رساننده را رد می‌کنم به دریا نمی‌رسم . هر چه رد می‌کنم جلوتر نمی‌روم‌ . گیر بساط بد تحفه‌‌هایی افتاده‌‌ام . خودم و خو