. مشکل من این است که نمیخواهم در کاری که میکنم سطحی باشم. هی میکاوم و فرو و فروتر میروم تا جایی که فراموش میکنم همیشه باید به سطح بازگشت. مشکل عمق این است که همیشه خطر غرق شدن وجود دارد. باید کشیدن از عمق به سطح را بلد بود. باید بلد بود به گودترین گوشهها نظر داشت اما به روی سطح با همهی چابکی و روشنی ممکن به حرکت درآمد.
... این خانهی جدید صاحب بخشی از خرابیهای من خواهد بود. بخشی از تقلای جانی که دائم در حال کندن و کندهشدن بوده است اما همواره به چیزهایی مومن. به چیزها و آدمهایی که از سر نمیگذرند. آنچه مینویسم بنابراین نه از سر گذشتهها که از سر نرفتههای زندگیام خواهد بود... ۸ بهمن ۱۳۹۸