«دیدهام که در هر قاره، زندهترین مساله، ـ و بنابراین مسألهای که بیشترین ظرفیت برای همارزی زیباییشناختی دارد ـ گذار لمپنپرولتاریا (sttoproletariato) به وضعیتی از آگاهی است، با مبارزات کور و شور زندگی بیاننشدهاش. در سراسر هند، در سراسر آفریقا، وضعیتهایی از نظر جامعهشناختی مشابه با وضعیت لومپنپرولتاریای رُمی و جنوب ایتالیایی یافتهام: پایان یک جامعهی کشاورزی فئودالی که بلافاصله با یک جامعهی مدرنِ گرفتارِ بحران در تماس قرار میگیرد. جوانانی که از ناحیهی حیدرآباد برای جستوجوی کار و بخت راهی بمبئی میشوند، یا آنانی که از کاراتینا یا کانگوندو به نایروبی مهاجرت میکنند، بسیار شبیه هستند به پولیِزهها و کالابریاییهایی که به رم میآیند. در سخن با من، تقریبا کلمات یکسانی را به زبان میآورند. به اردو، به سواحیلی، یا به گویشی ایتالیایی. روحیهی کاستی در هند، روحیهی قبیلهای در آفریقا و روحیهی سنتی در ایتالیا موانع یکسانی را پیش پای کسی میگذارد که میخواهد مدرن شود؛ و شکاف میان پیران و جوانان جلوههایی مشابه را ارائه میدهند. خلاصه این که بورژوازی ایتالیایی با تلویزیون و...
... این خانهی جدید صاحب بخشی از خرابیهای من خواهد بود. بخشی از تقلای جانی که دائم در حال کندن و کندهشدن بوده است اما همواره به چیزهایی مومن. به چیزها و آدمهایی که از سر نمیگذرند. آنچه مینویسم بنابراین نه از سر گذشتهها که از سر نرفتههای زندگیام خواهد بود... ۸ بهمن ۱۳۹۸