رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2024

Laboratoria di Poesia

     تجربه نوشتن شعر به زبانی که نه زبان مادری‌ات بوده است و نه زبان آموزش رسمی، مهیا‌ کردن فرصتی است برای ایجاد ارتباط فکری و عاطفی ‌عمیق‌تر با تاروپود‌ زبان مقصد. درست که كلمات و تعابير‌، تاريخ ‌شخصی و بار عاطفی کمتری دارند اما به نظرم نبايد این‌جور از نوشتن را به توصيفات محدود‌کننده محصور کرد. این شکل از نوشتن خلاقانه از یک طرف فضایی تعاملی برای آموزش زبان ايجاد می‌کند، دقيقا همان کاری که آندره‌آ انجام داد و از طرف دیگر به تقویت رابطه نویسنده/ زبان‌آموز با زبان مقصد کمک می‌کند و همین رنگ و روی‌ تازه‌ای به تجربه‌زیسته‌اش می‌دهد.   یک مدتی است که به تشویق عزیزان به نوشتن بیشتر و جدی‌تر به انگلیسی و انتشار آن‌ها فکر می‌کنم. این تجربه اخیر به ایتالیایی مصمم‌ترم کرد به برداشتن موانع ذهنی در مواجهه با زبان‌های مقصد.    از آخرين باری که برای جمعی شعری خوانده بودم سال‌ها می‌گذشت و این اتفاق را به فال نیک می‌گیرم. در سال‌های پس از مدرسه شعر همیشه به چیزی خصوصی‌تر در زندگی‌ام تبدیل شد که البته فضای فرهنگی شیراز هم در این انتخاب و دوری‌گزینی از شاعر خطا‌ب‌‌شدن بی‌تاثیر نبود. از آن سال‌ها، ماند

به جست‌وجوی برادرانی که دیگر نیستند

   در شعر «ده ژوئن» که بیشتر به نام «من قدرتی از گذشته هستم» شناخته شده است پازولینی گذشته مد‌نظر خودش را احضار می‌کند یا درست‌تر آن که بگویم به ندای احضار آن گذشته در رد خرابی‌هایش پاسخ می‌دهد و درست در آستانه‌ی پیشرفت و دگرگونی‌های عظیم، بر شهادت خودش از آن دنیای قدیم، صحه می‌گذارد.  منظور او از «سنت» مسلما آن چیزی نیست که در ابتدا از این واژه متبادر به ذهن می‌شود. چنان که پیشتر متنی از پازولینیِ بسیار جوان را در تعریف خلاقانه‌ای که از سنت دارد همینجا ترجمه کرده بودم. «برادرانی که دیگر نیستند» نیز در طنین مذهبی‌اش بیش از هر چیزی به گذشته‌ی دهقانی ایتالیا اشاره دارد. منظور از «پساتاریخ» نیز که از تماشای چشم‌انداز جدید شهری به خاطر شاعر می‌رسد، ایتالیای دوران رشد اقتصادی و همسان‌سازی فرهنگی است.  خواندن بی‌واسطه شعر یا ادبیاتی که تنیده در تاریخ و فرهنگی دیگر است به بدخوانی‌های مضاعفی دچار می‌شود و بخشی از وظیفه مترجم به گمانم فهم و انتقال این تاریخ و فرهنگ دیگر نیز هست.  شعر در سال ۱۹۶۲ نوشته شده و بخشی از مجموعه شعر «شعر به شکل گل رز» بود. یک سال بعد همین نسخه در فیلم «ریکوتا» آخرین