تجربه نوشتن شعر به زبانی که نه زبان مادریات بوده است و نه زبان آموزش رسمی، مهیا کردن فرصتی است برای ایجاد ارتباط فکری و عاطفی عمیقتر با تاروپود زبان مقصد. درست که كلمات و تعابير، تاريخ شخصی و بار عاطفی کمتری دارند اما به نظرم نبايد اینجور از نوشتن را به توصيفات محدودکننده محصور کرد. این شکل از نوشتن خلاقانه از یک طرف فضایی تعاملی برای آموزش زبان ايجاد میکند، دقيقا همان کاری که آندرهآ انجام داد و از طرف دیگر به تقویت رابطه نویسنده/ زبانآموز با زبان مقصد کمک میکند و همین رنگ و روی تازهای به تجربهزیستهاش میدهد. یک مدتی است که به تشویق عزیزان به نوشتن بیشتر و جدیتر به انگلیسی و انتشار آنها فکر میکنم. این تجربه اخیر به ایتالیایی مصممترم کرد به برداشتن موانع ذهنی در مواجهه با زبانهای مقصد. از آخرين باری که برای جمعی شعری خوانده بودم سالها میگذشت و این اتفاق را به فال نیک میگیرم. در سالهای پس از مدرسه شعر همیشه به چیزی خصوصیتر در زندگیام تبدیل شد که البته فضای فرهنگی شیراز هم در این انتخاب و دوریگزینی از شاعر خطابشدن بیتاثیر نبود. از آن سالها، ماند
... این خانهی جدید صاحب بخشی از خرابیهای من خواهد بود. بخشی از تقلای جانی که دائم در حال کندن و کندهشدن بوده است اما همواره به چیزهایی مومن. به چیزها و آدمهایی که از سر نمیگذرند. آنچه مینویسم بنابراین نه از سر گذشتهها که از سر نرفتههای زندگیام خواهد بود... ۸ بهمن ۱۳۹۸