«دیگر خبری نیست از نور کریسمس» در ۱۹۶۰ نوشته شد. در روزهای پایانی سال. با این همه شعر به «نو پُرزور جولای» و «نعش همچنان خونین» آن اشاره میکند. ارجاعی به واقعهای در تابستان همان سال به تاریخ ۷ جولای ۱۹۶۰. در جریان یک گردهمایی کارگری ۵ کارگر اهل «رجو امیلیا»، که همگی عضو حزب کمونیست ایتالیا بودند، کشته شدند. شعر در روزهای آغازین سال ۱۹۶۱ در روزنامه «l’Unità» منتشر شد. پیشدرآمدی بود بر مجموعه شعر «دین زمان من» و دربردارنده اساسیترین دغدغههای پازولینی در آن سالهای حیاتی در سرنوشت ایتالیا. همراه با احترام به فیگور تاریخی مسیح و انگشت اتهامی نه تنها به سوی کلیسا، که به سوی جامعهای که در حال پوستانداختن است. پوستبهدرکردنی از جنسی که پازولینی آن را رشدی بدون پیشروی میداند. رفاهی بدون آرمان در جهانی که حتی دیرینهترین آیینهای بشری را قورت میدهد و کالایی برای مصرف و رقابت را به صورت «خردهبوروژوازی کور» تف میکند.
درباره ساختار شعر و ترجمه آن باید گفت که سعی کردهام به طرح نامنظم قافیه در نسخه اصلی و وزن متغیر آن تاحد زیادی وفادار بمانم. شعر هر چند از ساختار ۱۱ هجایی سنتی شعر ایتالیایی پیروی نمیکند اما موزون و قافیهمند است. در ترتیب واژهها و انتخاب معادلها معیار من حفظ موسیقای نسخه اصلی بوده است.
آخرین روزهای سال است
دَمدَمای غروب، در همه آدمها
رفاه، شکلی از جنون را برمیانگیزد:
تشویش ناگفتهای به شادمانتر بودن از آنچه هستند را
در دلشان میریزد
همیشه امید است که رحمت میبخشد
حتی خردهبوروژای کور نیز حق داشتنش را دارد
که از آن به خود میلرزد:
لحظهای است که بالاخره او در زندگی
شوق میورزد
و تمام پایتخت این کشور تهیدست
هنوهن اتوموبیلهاست
به سمت هزینههای دیرین کریسمس
تکودویی پریشان و سرمست
چنان که ضرورتی بازآمده به دست
نور پُرزور جولای، بازمیگردد
تیره و تار
این گرگ و میش صلح نزار،
که صلح نیست، این تسلایی که ترس است:
به رنج مسکوت کلمات را میدهد واپس
نعش همچنان خونین پسرانی را بفرست
که به قدرتشان افروختی:
که به اینجا بیایند میان این تسلیدادهشدگان
این محتاطان سازگار
میان این مردم فراموشکار
بیایند، در پس پشتت سوسوی میدانها
عرصههای پیکار و قبرستانها
میان این کلیساهای شکاک
آن جا که نژاد بندگان
بازمیگردد به بزدلی گذشتهشان
بیایند در میان ما
که چیزی نمانده به نوید
مگر امید مبارزهای که میشود ناامید
دیگر خبری نیست از نور کریسمس یا پاسکوآ
تو هستی، حالا، نور حقیقی ایتالیا
نظرات
ارسال یک نظر