«دیدهام که در هر قاره، زندهترین مساله، ـ و بنابراین مسألهای که بیشترین ظرفیت برای همارزی زیباییشناختی دارد ـ گذار لمپنپرولتاریا (sttoproletariato) به وضعیتی از آگاهی است، با مبارزات کور و شور زندگی بیاننشدهاش. در سراسر هند، در سراسر آفریقا، وضعیتهایی از نظر جامعهشناختی مشابه با وضعیت لومپنپرولتاریای رُمی و جنوب ایتالیایی یافتهام: پایان یک جامعهی کشاورزی فئودالی که بلافاصله با یک جامعهی مدرنِ گرفتارِ بحران در تماس قرار میگیرد. جوانانی که از ناحیهی حیدرآباد برای جستوجوی کار و بخت راهی بمبئی میشوند، یا آنانی که از کاراتینا یا کانگوندو به نایروبی مهاجرت میکنند، بسیار شبیه هستند به پولیِزهها و کالابریاییهایی که به رم میآیند. در سخن با من، تقریبا کلمات یکسانی را به زبان میآورند. به اردو، به سواحیلی، یا به گویشی ایتالیایی. روحیهی کاستی در هند، روحیهی قبیلهای در آفریقا و روحیهی سنتی در ایتالیا موانع یکسانی را پیش پای کسی میگذارد که میخواهد مدرن شود؛ و شکاف میان پیران و جوانان جلوههایی مشابه را ارائه میدهند. خلاصه این که بورژوازی ایتالیایی با تلویزیون و...
تجربه نوشتن شعر به زبانی که نه زبان مادریات بوده است و نه زبان آموزش رسمی، مهیا کردن فرصتی است برای ایجاد ارتباط فکری و عاطفی عمیقتر با تاروپود زبان مقصد. درست که كلمات و تعابير، تاريخ شخصی و بار عاطفی کمتری دارند اما به نظرم نبايد اینجور از نوشتن را به توصيفات محدودکننده محصور کرد. این شکل از نوشتن خلاقانه از یک طرف فضایی تعاملی برای آموزش زبان ايجاد میکند، دقيقا همان کاری که آندرهآ انجام داد و از طرف دیگر به تقویت رابطه نویسنده/ زبانآموز با زبان مقصد کمک میکند و همین رنگ و روی تازهای به تجربهزیستهاش میدهد. یک مدتی است که به تشویق عزیزان به نوشتن بیشتر و جدیتر به انگلیسی و انتشار آنها فکر میکنم. این تجربه اخیر به ایتالیایی مصممترم کرد به برداشتن موانع ذهنی در مواجهه با زبانهای مقصد. از آخرين باری که برای جمعی شعری خوانده بودم سالها میگذشت و این اتفاق را به فال نیک میگیرم. در سالهای پس از مدرسه شعر همیشه به چیزی خصوصیتر در زندگیام تبدیل شد که البته فضای فرهنگی شیراز هم در این انتخاب و دوریگزینی از شاعر خطابشدن بیت...