دادگاه نوجوانان رم در آوریل ۱۹۷۶ رای خود را صادر کرد. پلوزی به اعتراف خود به «قتل عمد با مشارکت افراد ناشناس» محکوم شد. در دسامبر همان سال، دادگاه تجدید نظر حکم گناهکاری پلوزی را تایید کرد هرچند مشارکت دیگران را نپذیرفت. در آوریل ۱۹۷۹ دیوان عالی کشور حکم دادگاه تجدید نظر را تایید کرد و به آن قطعیت داد. حالا با گذشت پنجاه سال از مرگ شاعر، روایت قضایی این پرونده هر چند سالی یک بار تغییر کرده است. به خصوص از زمان پسگرفتن اعترافات پلوزی و طرح ادعاهای تازه: از مشارکت آن دیگران تایید نشده و دستنداشتن خودش در قتل پازولینی. حالا در پنجاه سالگی مرگ پازولینی هستیم. مرگی که خودخواسته تصور شده بود. در نگاه و نظر بسیاری از دوستان نزدیک شاعر. قتل فجیع و صحنه نمادین مرگ او در حاشیههای رم، به دست «بچههای زندگی»، برای سالها کلید خوانش بخش زیادی از آثار او بود. رویکردی تفسیری که همه حیات و آثار پازولینی را با توجه به مرگ او بازخوانی میکرد. نشانهها و اشارات او به مرگ بهگونهای پیشگویانه تعبیر شد. این فرضیه را دوستان و نزدیکان پازولینی نیز ترویج و تقویت ...
«دیدهام که در هر قاره، زندهترین مساله، ـ و بنابراین مسألهای که بیشترین ظرفیت برای همارزی زیباییشناختی دارد ـ گذار لمپنپرولتاریا (sttoproletariato) به وضعیتی از آگاهی است، با مبارزات کور و شور زندگی بیاننشدهاش. در سراسر هند، در سراسر آفریقا، وضعیتهایی از نظر جامعهشناختی مشابه با وضعیت لومپنپرولتاریای رُمی و جنوب ایتالیایی یافتهام: پایان یک جامعهی کشاورزی فئودالی که بلافاصله با یک جامعهی مدرنِ گرفتارِ بحران در تماس قرار میگیرد. جوانانی که از ناحیهی حیدرآباد برای جستوجوی کار و بخت راهی بمبئی میشوند، یا آنانی که از کاراتینا یا کانگوندو به نایروبی مهاجرت میکنند، بسیار شبیه هستند به پولیِزهها و کالابریاییهایی که به رم میآیند. در سخن با من، تقریبا کلمات یکسانی را به زبان میآورند. به اردو، به سواحیلی، یا به گویشی ایتالیایی. روحیهی کاستی در هند، روحیهی قبیلهای در آفریقا و روحیهی سنتی در ایتالیا موانع یکسانی را پیش پای کسی میگذارد که میخواهد مدرن شود؛ و شکاف میان پیران و جوانان جلوههایی مشابه را ارائه میدهند. خلاصه این که بورژوازی ایتالیایی با تلویزیون و...