از دفترِ یادداشت:
چطور
می شود که ایرانی هایی که به اروپا می آیند، خواسته ناخواسته، بیشترین همدلی و
همصدایی را با راست ترین گروه های سیاسی در اروپا دارند؟ به این وضعیتِ متناقض باید
از کدام سو نگاه کرد و آن را توضیح داد؟ گور پدر همه چیز! زمین زیر پای خودشان را
دارند می لرزانند. امروز در یک نمایشگاه دوره ایِ کتاب، کتابچه ای دیدم به نام
ایران. عکس های سفرِ یک ولگرد ایتالیایی بود در خیلی سال ها قبل. تصویر روی جلد
یک فتومونتاژ بود از یک مرد هندوی کت و شلواری و کرواتی با یک لبخند ملیح و آن
عمامه مانندی که مردانِ سیک بر سر دارند. پشت سر او هم یک مناره ی مسجد و چند تا
چیزِ احمقانه دیگر. برای این ها اینقدر ما بی تمایز و تفاوتیم. شرق شرق است دیگر.
هند و ایران ندارد. طرف ایرانی اما اینجا هم حالش از عرب ها و پاکستانی ها به هم
می خورد و متقابلا احتمالا آن ها هم همچین دل خوشی از ما ندارند. چند روز پیش
اتفاقی آقایی را دیدم که خیلی اتفاقی تر بحث به جایی کشید که می گفت من
مسلمان نیستم و سعی می کنم به خانواده، دوستان و دانش آموزانم این جرات را بدهم که
نامسلمانی خود را ابراز کنند. می گفت هر جای دنیا برود به همه فوری می گوید که
ایرانی ها اصلا مسلمان نیستند و چهار تا فحشِ آبدار هم به اسلام و مسلمانی می دهد.
سعی کردم برایش توضیح بدهم که اعتقاد هر کس سر جای خود اما از یک زاویه دیدِ فرهنگی همه ی ما مسلمانیم و حداقل اروپایی و آمریکایی ها به طورِ پیشفرض این تصور
تا حدودی درست را دارند. حالا بمانَد که یک تمایز اساسی دیگر هم این است که فرق دارد بین
ابرازِ وجودِ بی اعتقادی در ایران تا انکارِ مسلمانی و بد و بیراه گفتن به مسلمان های
بی پناه بدبختِ از همه جا بی خبرِ گرفتار در اروپا. به حرفم گوش می داد اما کوتاه
نمی آمد. می گفت به زن داداش فرانسوی اش هم هر جا مسلمانی می بیند می گوید باید این ها
را ریخت بیرون از این کشور تا همه چیز را خراب نکرده اند. سعی کردم آن زمین زیر
پا و لرزیدن و شکافاندنش را برایش بشکافم که آب پاکی را ریخت روی دستم: اصلا خود من
را هم نباید راه بدهند! این وضعیتِ متناقضِ بغرنج را نباید و نمی شود دست کم گرفت.
ما ( اگر مایی وجود داشته باشیم) با خودمان چند چندیم و آن ها (حتی اگر آن هایی
وجود داشته باشند) با ما چند چند اند ؟
17 اکتبر 2019
نظرات
ارسال یک نظر